دسته بندی ها
بزن بریم

درگیری

لغات انگلیسی درگیری

1

action

action

جنگ (درگیری)

advance

advance

پیشروی

affray

affray

نزاع در ملا عام (زد و خورد)

air raid

air raid

حمله هوایی
2

air strike

air strike

حمله هوایی

armaments

armaments

سلاح (ساز و برگ جنگی)

arms

arms

تسلیحات

assail

assail

حمله کردن (هتاکی کردن، مورد ضرب و شتم قرار دادن، به شدت انتقاد کردن)
3

atrocity

atrocity

خشونت (قساوت، ستم)

attack

attack

حمله

attack

attack

حمله کردن

attrition

attrition

فرسایش
4

battle

battle

نبرد (جنگ)

battle-scarred

battle-scarred

مجروح جنگی (جانباز، جنگ زده)

belligerent

belligerent

دشمنانه (ستیزه جویانه، متخاصمانه)

biological warfare

biological warfare

جنگ بیولوژیکی
5

blackout

blackout

خاموشی (در اثر قطع شدن برق)

blitz

blitz

حمله ناگهانی (حمله برق‌آسا)

blitz

blitz

بمباران کردن (ناگهانی)

bloodshed

bloodshed

کشت و کشتار
6

bomb

bomb

بمباران کردن

bombard

bombard

بمباران کردن (به توپ بستن)

breach

breach

نقض (تخلف)

bridgehead

bridgehead

سرپل (اصطلاح نظامی)
7

camp

camp

اردوگاه

campaign

campaign

عملیات (جنگی)

casualty

casualty

کشته (زخمی، تلفات (جمع))

charge

charge

حمله کردن (یورش بردن)
8

chemical warfare

chemical warfare

جنگ شیمیایی

civil war

civil war

جنگ داخلی

clash

clash

زد و خورد (جنگ)

clash

clash

مبارزه کردن
9

cold war

cold war

جنگ سرد

combat

combat

نبرد (پیکار، مبارزه)

combative

combative

ستیزه‌جو (اهل جنگ و دعوا)

conflict

conflict

کشمکش (تضاد، درگیری)
10

counter-attack

counter-attack

پاتک زدن (ضدحمله کردن)

counter-attack

counter-attack

پاتک (ضدحمله)

counter-insurgency

counter-insurgency

مقابله با شورش

counteroffensive

counteroffensive

پاتک (ضدحمله)
11

curfew

curfew

حکومت نظامی (محدودیت آمد و رفت، خاموشی)

defend

defend

دفاع کردن

dogfight

dogfight

تن‌به‌تن هوایی (رزم دو هواپیمای جنگی)

embattled

embattled

درگیر جنگ (در محاصره)
12

enemy

enemy

دشمن

engage

engage

مشغول شدن (درگیر کردن، درگیر شدن)

engagement

engagement

درگیری (جنگ)

ethnic cleansing

ethnic cleansing

پاک‌سازی قومی
13

evacuee

evacuee

جنگ‌زده (پناهنده جنگی)

fall

fall

شکست خوردن (سرنگون شدن)

fire

fire

تیر اندازی (شلیک، آتش (گلوله))

fire

fire

شلیک کردن (اسلحه) (تیراندازی کردن، آتش کردن)
14

firefight

firefight

درگیری مسلحانه

first strike

first strike

حمله اول (قبل از حمله دشمن)

foment

foment

بر انگیختن (به پا کردن)

foray

foray

حمله (یورش، تاراج)
15

front line

front line

خط مقدم

germ warfare

germ warfare

جنگ بیولوژیک

gunfight

gunfight

درگیری مسلحانه (تیراندازی)

holocaust

holocaust

هولوکاست
16

hostility

hostility

خصومت (دشمنی، کینه)

insurgency

insurgency

قیام (شورش)

insurgent

insurgent

شورشی (یاغی)

invade

invade

(به جایی) حمله کردن ((به جایی) هجوم بردن، (جایی را) مورد تاخت و تاز قرار دادن)
17

invasion

invasion

اشغال (هجوم، تاخت و تاز)

marauding

marauding

غارتگر (چپاولگر)

military

military

نظامی

militia

militia

(نیروی) شبه نظامی
18

mobilize

mobilize

آماده مبارزه شدن (آماده‌سازی کردن، بسیج کردن)

neutral

neutral

بی‌طرف (خنثی)

neutrality

neutrality

بی‌طرفی

nuclear

nuclear

هسته‌ای
19

occupation

occupation

اشغال (تصرف)

offensive

offensive

تهاجمی ([وابسته به حمله و تعرض])

onslaught

onslaught

حمله شدید (یورش)

outflank

outflank

جناح دشمن را دور زدن (از جناح پشت به دشمن حمله کردن)
20

paramilitary

paramilitary

شبه نظامی

phoney war

phoney war

جنگ تصنعی (ادای جنگ، جنگ نشسته)

pillage

pillage

غارت کردن (تاراج کردن)

plunder

plunder

غارت کردن (چپاول کردن، تاراج کردن)
21

POW

POW

اسیر (جنگی)

prisoner of war

prisoner of war

اسیر جنگی

psychological warfare

psychological warfare

جنگ روانی

raid

raid

یورش کردن (دستبرد زدن)
22

raid

raid

حمله غافلگیرانه (پلیس و ...) (یورش)

refugee

refugee

پناهنده (آواره)

reparation

reparation

تاوان (جبران خسارت، غرامت (جمع))

roar

roar

به آسانی پیروز شدن
23

shell

shell

تیراندازی کردن

shoot

shoot

شلیک کردن (تیراندازی کردن)

smokescreen

smokescreen

هاله دود (پرده دود)

storm

storm

یورش بردن (هجوم بردن، ناگهان حمله کردن)
24

strafe

strafe

به رگبار مسلسل و توپ بستن (با هوانورد)

strategic

strategic

راهبردی (استراتژیک)

strategy

strategy

راهبرد (استراتژی)

strike

strike

حمله (نظامی)
25

strike

strike

حمله کردن

surrender

surrender

تسلیم شدن

target

target

هدف گرفتن (تمرکز داشتن بر، هدف قرار دادن)

torpedo

torpedo

با بمب زیردریایی (اژدر) غرق کردن (با بمب زیردریایی (اژدر) دور کردن)
26

vanquish

vanquish

شکست دادن (مغلوب ساختن، درهم کوبیدن)

victor

victor

پیروز (برنده، قهرمان، فاتح)

victory

victory

پیروزی

wage

wage

جنگ به پا کردن (جنگیدن)
27

war

war

جنگ

war crime

war crime

جنایت جنگی (نقض قانون جنگی)

war criminal

war criminal

مجرم جنگی (نقض‌کننده قوانین جنگی)

warfare

warfare

جنگ
28

warring

warring

در حال جنگ (درگیر جنگ)

wartime

wartime

دوران جنگ (زمان جنگ)

war-torn

war-torn

جنگ‌زده (نابودشده یا تخریب‌شده در اثر جنگ)

war widow

war widow

همسر شهید ([زنی که شوهرش در جنگ کشته شده])
29

wound

wound

زخم (جراحت)

wound

wound

مجروح کردن (زخمی کردن)
تیم زبان رمزی وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *