ترس تیم زبان رمزی احساسات لغات انگلیسی ترس 1 afraid afraid ترسیده alarm alarm هراس (دلهره) alarmed alarmed مضطرب (دلواپس) anxiety anxiety اضطراب (نگرانی، دلواپسی) 2 apprehension apprehension بازداشت apprehensive apprehensive دلواپس (نگران، بیمناک) awe awe حیرت (آمیخته با ترس و احترام) (شگفتی) blanch blanch سفید شدن (از ترس یا اضطراب) (رنگ پریده شدن) 3 blench blench پس رفتن (در اثر وحشت) (رنگ پریده شدن، رنگ خود را باختن) make one's blood run cold make one's blood run cold وحشتزده کردن (به شدت ترساندن) bottle out bottle out از کاری صرف نظر کردن (به علت ترس) (از کاری دست کشیدن) catch one's breath catch one's breath نفس خود را حبس کردن (از روی ترس یا حیرت) 4 chatter chatter به هم خوردن دندانها ( در اثر ترس یا سرما) send chills down one's spine send chills down one's spine به شدت ترساندن (شدیدا وحشتزده کردن) stomach-churning stomach-churning وحشتناک (ترسناک) cloud cloud اندوهگین کردن (محزون کردن) 5 go hot and cold go hot and cold ناگهان ترسیدن (ناگهان حیرتزده شدن) cold sweat cold sweat عرق سرد coward coward بزدل (ترسو) cowardice cowardice بزدلی (ترسویی، بی شهامتی) 6 cowed cowed مرعوب شده (تسلیم شده) cower cower عقب عقب رفتن (از ترس) give someone the creeps give someone the creeps کسی را مضطرب کردن و ترساندن (کسی را منزجر کردن) creepy creepy چندشآور (چندشآمیز) 7 make someone's blood curdle make someone's blood curdle وحشتزده کردن dreaded dreaded مخوف (ترسناک) dreadful dreadful مخوف (وحشتناک) at one's wit's end at one's wit's end نگران و آزرده بودن (سردرگم و آشفته بودن) 8 without fear or favor without fear or favor بیغرضانه (عادلانه، منصفانه) fear fear ترس (وحشت) fear fear ترسیدن fear for fear for نگران چیزی بودن 9 fearsome fearsome ترسناک (وحشتناک، خوفناک) formidable formidable ترسناک (وحشتناک، سهمگین) frantic frantic بیتاب (برآشفته، دل شوریده) freak out freak out (به شدت) ناراحت شدن (کنترل خود را از دست دادن، از کوره در رفتن) 10 freeze one's blood freeze one's blood به شدت ترساندن (وحشتزده کردن) fright fright ترس (ناگهانی) (وحشت، هراس) frightened frightened ترسیده (وحشتزده) frisson frisson حس ترس (حس هیجان) 11 frozen with frozen with در جای خود خشک شدن (از ترس، حیرت و ...) gibber gibber تند و مبهم صحبت کردن (معمولا به علت ترس) (ورور کردن) gnaw at gnaw at مضطرب کردن (ترساندن) goosebumps goosebumps مو به تن سیخ شدن (مورمور شدن) 12 get goose pimples get goose pimples مو به تن سیخ شدن (به علت سرما، ترس و ...) (مورمور شدن) gulp gulp آب دهان قورت دادن (از ترس یا اضطراب) one's heart is in one's mouth one's heart is in one's mouth قلب کسی در دهانش آمدن (از ترس) (به شدت ترسیدن و اضطراب داشتن) the heebie-jeebies the heebie-jeebies حس ترس و اضطراب 13 horrible horrible بسیار بد (وحشتناک، گند (بو)) horrify horrify ترساندن (وحشت زده کردن، ترسیدن) horrifying horrifying وحشتناک (ترسناک، هراسآور) horror horror ترسناک 14 horror-struck horror-struck وحشتزده huddle huddle به هم چسبیدن (از ترس، سرما و ...) (حلقه زدن، چمباتمه زدن، خود را جمع کردن) hunted hunted مضطرب (سراسیمه، نگران) hyperventilate hyperventilate نفسنفس زدن (از روی ترس و ...) 15 hysteria hysteria هیجان غیرقابل کنترل و بیمارگونه (هیستری) hysterics hysterics حمله عصبی intimidated intimidated وحشتزده (هراسیده) jump jump از جا پریدن (از ترس، شگفتی و ...) 16 go weak at the knees go weak at the knees زانوهای کسی سست شدن (از روی ترس و ...) knock knock به شدت تپیدن (قلب به علت ترس و ....) (به شدت لرزیدن (زانو از ترس و ...)) knot knot منقبض شدن (عضله و ... در اثر ترس یا هیجان) (سفت و سخت شدن) one's heart lurches one's heart lurches ناگهان ترسیدن 17 mayhem mayhem هرجومرج (آشفتگی، نابسامانی، اغتشاش) menace menace تهدید run a mile run a mile فرار کردن (برای اجتناب از چیزی ترسناک و ...) nervous nervous مضطرب (عصبی، نگران) 18 neurosis neurosis رواننژندی overawe overawe ترساندن (مرعوب کردن) palpitate palpitate به سرعت تپیدن (قلب) (تند زدن) panic panic ترسیدن (هراساندن) 19 paranoia paranoia بدگمانی (پارانویا، روان گسیختگی پارانوئید) petrified petrified وحشتزده petrify petrify وحشتزده ساختن (میخکوب کردن، مات و مبهوت کردن) phobia phobia هراس (ترس شدید)) 20 the pit of one's stomach the pit of one's stomach عمق شکم (عمق وجود) prickle prickle سوزش کردن (تیر کشیدن) pusillanimous pusillanimous بزدلانه (ترسو) quail quail ترسیدن (خود را باختن، به خود لرزیدن) 21 quake quake لرزیدن (تکان خوردن، (از ترس یا اضطراب) به خود لرزیدن) quake in one's boots quake in one's boots از ترس به خود لرزیدن rattle rattle مضطرب کردن (ترساندن، نگران کردن) recoil recoil خود را پس کشیدن (یکه خوردن) 22 rivet rivet در جای خود خشک شدن (از ترس) (مجذوب شدن، میخکوب شدن) rooted rooted در جای خود خشک شده (از ترس) (مبهوت، میخکوب) root to root to میخکوب کردن (از ترس و ...) (مبهوت کردن، در جای خشکاندن) scare scare ترس (وحشت، بیم، خوف) 23 scared scared ترسیده (وحشتزده) scream scream فریاد زدن (جیغ کشیدن) be frightened of one's shadow be frightened of one's shadow از سایه خود ترسیدن (بزدل بودن، ترسو بودن) shake shake لرزیدن 24 shake in one's shoes shake in one's shoes از ترس به خود لرزیدن shaken scream آشفته (هراسیده، پریشانحال، وحشتزده) shiver shiver لرزیدن (از سرما، ترس و ...) shivery shivery لرزان 25 shriek shriek جیغ کشیدن shriek shriek جیغ shrink shrink عقب کشیدن (از ترس و ...) (دور شدن) shudder shudder به خود لرزیدن (از ترس، سرما و ...) 26 shudder shudder لرزه (لرزش، رعشه) sissy sissy آدم ترسو (آدم بزدل، آدم ضعیف) spineless spineless ترسو (بزدل) spook spook ترساندن (وحشتزده کردن، ترسیدن) 27 terrible terrible افتضاح (هولناک، بسیار بد) terrify terrify سخت ترساندن (وحشتزده کردن) terror terror ترس (شدید) (وحشت) timorous timorous ترسو و مضطرب (بزدل، کمجرات) 28 tremble tremble لرزیدن (از سرما، ترس و ...) tremor tremor لرزش (لرزه، رعشه، تکان) trepidation trepidation ترس و لرز (اضطراب، نگرانی شدید) unnerve unnerve اعصاب کسی را به هم ریختن (روحیه کسی را تضعیف کردن، مایوس ساختن) 29 unprejudiced unprejudiced بدون تعصب (بیغرض، بدون تبعیض یا طرفداری) wide-eyed wide-eyed با چشمانی کاملا باز (در اثر ترس، تعجب و ...) willies willies ترس (دلهره) give someone the willies give someone the willies ترساندن (وحشتزده کردن) 30 wimp out wimp out پا پس کشیدن (از روی ترس) ((از انجام کاری) منصرف شدن) be scared witless be scared witless شدیدا وحشتزده بودن (به شدت نگران و مضطرب بودن) تیم زبان رمزی وبسایت