خوشحالی تیم زبان رمزی احساسات لغات انگلیسی خوشحالی 1 walk on air walk on air شادمان بودن (مشعوف بودن، خوشحال بودن) beam beam با شادی خندیدن (لبخندی پهن بر لب داشتن) belong belong متعلق بودن (تعلق داشتن) blissful blissful خوشبخت (مسرور، (بسیار) شادمان) 2 blithe blithe مسرور (شاد، مشعوف) bloom bloom رنگ و رو باز شدن (سرحال و سرزنده شدن) broadly broadly گشوده (به طور فراخ) caper caper جستوخیز کردن (شادی و پایکوبی کردن، رقصیدن) 3 be the cat's whiskers be the cat's whiskers تحسینبرانگیز بودن (بهترین چیز بودن) cheerful cheerful شاد (خوشحال) cheery cheery شاد (خوشحال، سرخوش) chuffed chuffed راضی (خشنود، خوشحال) 4 on cloud nine on cloud nine مشعوف (شدیدا خوشحال، مسرور) on cloud seven on cloud seven مسرور (مشعوف، شدیدا خوشحال) congratulate congratulate تبریک گفتن content content خشنود (راضی، خوشحال) 5 make someone's day make someone's day روز کسی را ساختن (کسی را در روزی بخصوص خوشحال کردن) delighted delighted شادمان (راضی، خوشحال) delirious delirious هیجانزده (مشعوف) grin from ear to ear grin from ear to ear لبخندی فراخ بر لب داشتن 6 easy-going easy-going بیخیال (آسوده، راحت و ملایم، خوشخو) ecstatic ecstatic سرخوش (سرمست، هیجانزده) elated elated شادمان (مشعوف، سرمست) enjoy yourself enjoy yourself خوش گذشتن 7 excite excite به وجد آوردن (هیجانزده کردن، برانگیختن) exhilarate exhilarate به وجد آوردن (سر کیف آوردن، سر حال آوردن، خوشحال کردن) exult exult به وجد آمدن (خوشحال بودن، با شادی گفتن) exultant exultant شاد (به علت پیروزی یا شکست) (مشعوف، سرمست) 8 exultation exultation شادی (وجد و سرور) feel-good factor feel-good factor عامل خوشحالی (عامل سرخوشی) feel feel احساس کردن (حس کردن، حس داشتن) feel-good feel-good شادیآور (نشاطآور، مایه خوشحالی و رضایت) 9 flattering flattering مایه رضایت (مسرتبخش، لذتبخش) float on air float on air به شدت شادمان بودن (مشعوف بودن، از شدت شادی در پوست خود نگنجیدن) flourish flourish سلامت و خوشحال بودن frolicsome frolicsome سرزنده و بازیگوش (شادمان) 10 fulfil fulfil خشنود کردن (راضی کردن) fulfilled fulfilled راضی (خوشحال، خشنود) fun fun سرگرمی ([چیز] سرگرم کننده، خوشایند، تفریح) giddy giddy مست و مدهوش (از خوشحالی) 11 glad glad خوشحال gladden gladden خوشحال کردن (خشنود کردن، راضی کردن) glee glee شادمانی (خوشحالی) gleeful gleeful خوشحال (شاد) 12 glow glow گل انداختن (چهره) (سرخ شدن) glow glow سرخی (صورت) grin grin لبخند زدن (تبسم کردن) grin grin لبخند (تبسم) 13 halcyon halcyon خوش happiness happiness خوشحالی (خوشبختی) happy happy خوشحال (شاد، خوشبخت، خوب، خوش) one's heart leaps one's heart leaps ناگهان خوشحال شدن (ناگهان به وجد آمدن) 14 heaven heaven شعف (سرور، خوشحالی) honor honor افتخار idyll idyll زندگی آرام روستایی (آرامش زندگی در روستا) irrepressible irrepressible پرشور و حرارت (سرزنده و پرانرژی) 15 jolly jolly خوشحال (خوشحالی، شادی) joy joy شادمانی (شادی) joyful joyful شاد (مسرتبخش، فرخنده) joyous joyous مسرور (شاد) 16 laugh laugh خندیدن laugh laugh خنده Every cloud has a silver lining Every cloud has a silver lining در ناامیدی بسی امید است (هر چیز بدی یک چیز خوب هم دارد) mellow mellow آرام و آسوده (ملایم، شاد) 17 merriment merriment خوشی (شادی، وجد) merry merry شاد (خوشحال، مبارک) over the moon over the moon از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن (کبک کسی خروس خواندن، به شدت خوشحال و هیجانزده بودن) ok ok خوب 18 overjoyed overjoyed سرمست (سرخوش، شدیدا خوشحال) pleased pleased خوشحال (راضی) pleasure pleasure لذت (خوشی) proud proud مفتخر (خشنود) 19 rejoicing rejoicing شعف (شادمانی، شادی) romp romp با جیغ و داد بازی کردن (ورجه ورجه کردن) satisfied satisfied خشنود (راضی) satisfy satisfy راضی کردن (ارضا کردن، برآورده کردن) 20 radiance radiance شعف (سرور، شادمانی) security security امنیت (امنیتی) self-congratulation self-congratulation خودپسندی (رضایت از خویش، تجلیل نفس) secure secure مطمئن (امن، استوار، خاطرجمع) 21 self-esteem self-esteem عزت نفس self-fulfillment self-fulfillment تحقق رویاها و آرزوهای خویش as pleased as Punch as pleased as Punch بسیار خشنود (شادمان) self-satisfied self-satisfied از خود راضی 22 be in seventh heaven be in seventh heaven از شادی سر از پا نشناختن (از شادی در پوست خود نگنجیدن، به شدت خوشحال بودن) smile smile لبخند زدن smile smile لبخند smirk smirk پوزخند زدن 23 smug smug از خود راضی (خودپسند) sport sport بازی کردن (بازیگوشی کردن، تفریح کردن، جستوخیز کردن) stoked stoked هیجانزده و خشنود sunny sunny خوشحال (شاد، سرزنده) 24 walk tall walk tall با اعتماد به نفس بودن thankful thankful قدردان (سپاسگزار، ممنون) thrilled thrilled هیجانزده (خوشحال) tickled pink tickled pink ذوق مرگ شدن (کیف کردن) 25 togetherness togetherness همبستگی (صمیمیت، با هم بودن) on top of the world on top of the world سرمست (به شدت خوشحال، مشعوف) twinkle in one's eye twinkle in one's eye برقی در چشمان کسی (نشانه شادی و ...) uplifted uplifted خوشحال و با روحیه (سرخوش و امیدوار) 26 whoop whoop فریاد زدن (جیغ کشیدن) willing willing مایل (حاضر) تیم زبان رمزی وبسایت