دسته بندی ها
بزن بریم

گرسنگی

لغات انگلیسی گرسنگی

1

blowout

blowout

وعده غذای مفصل (شکم‌چرانی)

chomp

chomp

با سر و صدا جویدن (غذا) (با سر و صدا غذا خوردن ، با صدا گاز زدن)

demolish

demolish

سریع خوردن (بلعیدن، با سرعت تمام کردن (غذا))

devour

devour

با ولع خوردن (با ولع بلعیدن، فرو بردن)
2

diet

diet

رژیم غذایی

famished

famished

به شدت گرسنه

fast

fast

روزه گرفتن

gobble

gobble

تند و حریصانه غذا خوردن (با عجله و سر و صدا خوردن)
3

gorge

gorge

پرخوری کردن (با ولع مقدار زیادی غذا خوردن)

greed

greed

طمع (حرص، ولع)

guzzle

guzzle

با ولع خوردن (حریصانه بلعیدن و نوشیدن)

hunger

hunger

گرسنگی
4

lashings

lashings

مقدار زیاد

munchies

munchies

گرسنگی (پس از کشیدن ماری‌جوانا) (ولع برای غذا)

overeat

overeat

پرخوری کردن (زیاد خوردن)

overindulge

overindulge

بیش از حد خوردن بیش از حد نوشیدن، پرخوری کردن
5

peckish

peckish

گرسنه (کمی گرسنه)

pig out

pig out

تا خرخره خوردن (مثل خرس خوردن)

pig

pig

تا خرخره خوردن (پرخوری کردن، خود را (با غذا) خفه کردن (مفهوم مجازی))

ravenous

ravenous

شدیدا گرسنه (بسیار گرسنه)
6

scarf out

scarf out

پرخوری کردن

scoff

scoff

سریع خوردن (مقدار زیادی غذا) (به سرعت بلعیدن)

scarf

scarf

با ولع و سریع خوردن (با ولع و سریع نوشیدن)

starve

starve

به شدت گرسنه بودن (از گرسنگی مردن (مجازی))
7

stoke up

stoke up

به مقدار زیاد خوردن (به مقدار زیاد نوشیدن)

stuff

stuff

شکم خود را با غذا پرکردن

stuffed

stuffed

کاملا سیر (پس از خوردن غذا) (پر)

underfed

underfed

دچار سوء تغذیه (به میزان ناکافی غذا داده شده)
8

wolf down

wolf down

با ولع خوردن (حریصانه خوردن، با عجله خوردن)
تیم زبان رمزی وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *