دسته بندی ها
بزن بریم

آسیب دیدگی

لغات انگلیسی آسیب دیدگی

1

break

break

شکستگی

trauma

trauma

آسیب (ضربه، جراحت)

scald

scald

تاول (سوختگی (با مابع داغ))

swelling

swelling

ورم
2

hurt

hurt

آسیب رساندن (زخمی کردن، آسیب دیدن، آزار دیدن)

lose

lose

از دست دادن

plaster cast

plaster cast

گچ (اندام شکسته)

rupture

rupture

پارگی (فتق)
3

walking stick

walking stick

عصا

bruise

bruise

کبودی

scar

scar

جای زخم

bruise

bruise

کبود کردن (کبود شدن)
4

twist

twist

پیچ خوردن

bang

bang

کوبیدن

bump

bump

خوردن (به چیزی) (برخورد کردن، کوبیدن)

unconscious

unconscious

بیهوش (ناخودآگاه)
5

pain

pain

درد (رنج)

bump

bump

برآمدگی (در اثر ضربه) (قلمبه شدگی (در اثر ضربه))

scrape

scrape

خراشیدن (خط انداختن)

bandage

bandage

نوار زخم‌بندی (بانداژ)
6

swollen

swollen

متورم (باد کرده)

sore

sore

دردناک (درد دار)

bandage

bandage

بانداژ کردن (پانسمان کردن)

dislocate

dislocate

در رفتن (استخوان)
7

accident

accident

تصادف (سانحه)

burn

burn

سوختگی

graze

graze

خراشیده شدن (خراشیدن)

whiplash injury

whiplash injury

آسیب شلاقی گردن
8

sustain

sustain

متحمل شدن

burn

burn

سوزاندن (سوختن)

inflamed

inflamed

ملتهب (قرمز شده)

rupture

rupture

ترکیدن (پاره شدن)
9

invalid

invalid

فلج (ناتوان، علیل)

battered

battered

کتک‌ خورده (صدمه‌ دیده)

unconsciousness

unconsciousness

بیهوشی (اغما)

scratch

scratch

خراشیدن (زخم کردن، خراش دادن)
10

wound

wound

مجروح کردن (زخمی کردن)

harm

harm

آسیب رساندن (صدمه زدن)

burnt

burnt

سوخته

scratch

scratch

خط و خش (خراش)
11

wound

wound

زخم (جراحت)

first-degree

first-degree

درجه یک

coma

coma

اغماء (پزشکی) (بیهشی (طولانی)، کما)

tear

tear

پاره کردن
12

sprain

sprain

پیچ خوردن (رگ به رگ شدن)

pull

pull

کشیدن (کشیده شدن (ماهیچه))

victim

victim

قربانی

swell

swell

باد کردن (ورم کردن)
13

banged up

banged up

داغون (نابود)

second-degree

second-degree

درجه دو

concuss

concuss

ضربه مغزی شدن (ضربه خوردن (به سر))

inflammation

inflammation

التهاب
14

scar

scar

خراشیدن (بریدن)

concussion

concussion

صدمه مغزی (ضربه مغزی، آسیب به مغز (در نتیجه ضربه ای به سر))

paralyze

paralyze

فلج کردن

fracture

fracture

شکستگی (شکاف)
15

battle-scarred

battle-scarred

مجروح جنگی (جانباز، جنگ زده)

shock

shock

شوک (ضربه روحی)

injured

injured

آسیب‌دیده (صدمه‌دیده، زخمی)

wheelchair

wheelchair

صندلی چرخدار
16

knock

knock

کوبیدن (زدن)

wrench

wrench

ضرب دیدن (پیچ خوردن)

pull

pull

کشش (ضرب)

bedridden

bedridden

بستری (استراحت مطلق)
17

contusion

contusion

کوفتگی (کبودشدگی)

traction

traction

کشش (ارتوپدی)

sting

sting

نیش

scab

scab

اثر زخم (جای زخم)
18

third-degree

third-degree

درجه سه

bleed

bleed

خونریزی داشتن (خون آمدن)

knock out

knock out

بیهوش کردن (در مسابقه بوکس و ...) (بیهوش شدن (بوکس)، ضربه فنی کردن)

walking wounded

walking wounded

مجروحانی که بتوانند راه بروند
19

hernia

hernia

فتق

injury

injury

صدمه (آسیب)

break

break

شکستن

cut

cut

زخم (بریدگی)
20

paralysis

paralysis

فلج (از کار افتادگی)

scald

scald

سوزاندن (با آب یا مایع داغ) (جوشاندن)

cut

cut

بریدن (برش زدن)

hit

hit

زدن (ضربه زدن)
21

limp

limp

لنگیدن (لنگان لنگان راه رفتن)

strain

strain

کشش (کشیدگی)

patient

patient

مریض بیمار

disabled

disabled

ناتوان (معلول، ازکارافتاده)
22

suffer

suffer

رنج کشیدن (رنج بردن)

hobble

hobble

لنگان لنگان راه رفتن

fracture

fracture

شکستن (ترک خوردن، ترک برداشتن)
تیم زبان رمزی وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *