Exaggerate ɪgˈzædʒəˌret
“Make something greater than it is; overstate”
مبالغه کردن، غلو کردن
He wasn’t trying to deceive you when he said that his car was the best car in the world; he was just exaggerating.
وقتی که گفت اتومبیلش بهترین اتومبیل دنیا است سعی نمی کرد شما را فریب دهد او فقط مبالغه می کرد.
The bookkeeper exaggerated her importance to the company.
دفتردار درباره ی اهمیت خود برای شرکت غلو کرد.
When he said that O’neal was eight feet tall, he was undoubtedly exaggerating.
قطعا زمانی که گفت قد «شکیل انیل» هشت فوت است مبالغه می کرد.
Amateur ˈæməˌtər
“Person who does something for pleasure, not for money or as a profession”
کسی که کاری را برای لذت انجام می دهد نه برای پول یه به عنوان حرفه، غیرحرفه ای، آماتور
The amateur cross-country runner wanted to be in Olympics.
دونده آماتور دو صحرایی می خواست در المپیک شرکت کند.
After his song, Don was told that he wasn’t good enough to be anything but amateur.
بعد از آواز ، به « دان» گفته شد که او چیزی جز یک آماتور نیست.
Professional golfers resent amateurs who think they are as good as people who play for money.
گلف بازان حرفه ای از آماتورهایی که فکر می کنند به خوبی افرادی که بخاطر پول بازی می کنند، بیزارند.
Mediocre ˌmiːdɪˈoʊkə
“Neither good nor bad; average; ordinary”
نه خوب نه بد، متوسط، معمولی
After reading my composition, Mrs.Evans remarked that it was mediocre and I could do better.
خانم« ایوانز» بعداز خواندن انشا، به من گفت انشایم متوسط است و من می توانم انشا، بهتری بنویسم.
Howard was a mediocre scientist who never made any unique discoveries.
«هوارد» دانشمندی معمولی بود که هرگز هیچ کشف منحصر به فردی نکرد.
The movie wasn’t a great one; it was only mediocre.
فیلم بسیار برجسته ای نبود، تنها یک فیلم معمولی بود.
Variety vəˈraɪəti
“Lack of sameness; a number of different things”
نابرابری، چند چیز مختلف، تنوع، انواع و اقسام
Eldorado Restaurant serves a wide variety of foods.
رستوران« الدورادو» غذاهای بسیار متنوعی سرو می کند
The show featured a variety of entertainment.
نمایش، انواع سرگرمی ها را نشان می داد.
He faced unforeseen problems for a variety of reasons.
او به دلایل گوناگون، با مشکلات پیش بینی نشده ای روبه رو شد.
Valid ˈvæləd
“Supported by facts or authority; sound; true”
معتبر، درست
The witness neglected to give valid answers to the judge’s questions.
شاهد از دادن پاسخ های موثق به پرسش های قاضی غفلت کرد.
Rita had valid reasons for denouncing her gather’s way of life.
«ریتا» برای محکوم کردن سبک زندگی پدرش دلایل معتبری داشت.
When Dave presented valid working papers, the foreman consented to hiring him immediately.
بعد از اینکه «دیو» پروانه کار معتبری را ارائه کرد، رئیس به استخدام فوری او رضایت داد.
Survive sərˈvaɪv
“Live longer that; remain alive after”
بقاء یافتن، زنده ماندن، بازماندن، جان به در بردن
It was uncertain whether we could survive the torrent of rain.
معلوم نبود که آیا از باران سیل آسا جان سالم به سر می بریم.
Some people believe that only the strongest should survive.
بعضی از افراد براین باورند که تنها قوی ترین ها باید زنده بمانند.
The space capsule was built to survive a long journey in space.
کپسول فضایی بگونه ای ساخته شده بود که پس از سفر فضایی طولانی باقی بماند.
Weird ˈwɪrd
“Mysterious; unearthly”
اسرار آمیز، غیر دنیوی
She looked weird with that horrible makeup on her face.
با آن آرایش وحشتناک روی صورتش، عجیب به نظرمی رسید.
Allen felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.
وقتی « آلین» وارد خانه جن زده شد احساس کرد چیزهای عجیبی در حال رخ دادن است.
Becky had a weird feeling after swallowing the pills.
« بکی» پس از بلعیدن قرص ها، احساس عجیبی داشت.
Prominent ˈprɑːmənənt
“Well-known; important”
مشهور، مهم
My client is a prominent business person.
موکلم، تاجر مشهوری است.
Napoleon is a prominent figure in the history of France.
در تاریخ فرانسه « ناپلئون» شخصیت مهمی است.
Her violet eyes were the prominent feature of the model’s face.
ویژگی برجسته ی چهره ی ماکت، چشم های بنفشش بود.
Security sɪˈkjʊrəti
“Freedom from danger, care, or fear; feeling or condition of being safe”
عاری از خطر، مراقبت یا ترس، احساس یا حالت امنیت
Our janitor likes the security of having all doors locked at night.
سرایدار ما، امنیت ناشی از قفل بودن همه ی درها را در شب دوست دارد.
When the president travels, strict security measures are taken.
هنگامی که رئیس جمهور سفر می کند، اقدامات شدید امنیتی اتخاذ می شود.
Pablo wanted to preserve the security of his lifestyle.
« پابلو» می خواست امنیت سبک زندگی اش را حفظ کند.
Bulky ˈbəlki
“Taking up much space; large”
فضای زیادی می گیرد، بزرگ، حجیم
Charley and Marty removed the bulky package from the car.
« چارلی» و « مارتی» بسته ی جاگیر را از داخل اتومبیل برداشتند.
The massive desk was quite bulky and impossible to carry.
میز بزرگ ، کاملاً حجیم و حمل آن غیر ممکن بود.
His client wanted an item that wasn’t so bulky, Olsen told us.
« السن» به ما گفت که مشتری اش چیزی می خواهد که خیلی بزرگ نباشد.
Reluctant rəˈləktənt
“Unwilling”
بی میل
It was easy to see that Herman was reluctant to go out and find a job.
درک اینکه « هرمن » برای بیرون رفتن و یافتن کار بی میل بود، ساده بود.
The patient was reluctant to tell the nurse the whole gloomy truth.
بیمار تمایل نداشت تمام حقیقت غم انگیز را به پرستار بگوید.
I was reluctant to give up the security of family life.
مایل نبودم امنیت زندگی خانوادگی را از دست بدهم.
Obvious ˈɑːbviəs
“Easily seen or understood; clear to the eye or mind; not to be doubted; plain”
به راحتی درک یا دیده می شود، در آن تردیدی نیست، آشکار، واضح، بدیهی
It was obvious that lumberjack was tired after his day’s work.
بدیهی بود که چوب بُر پس از کار روزانه اش خسته بود.
The fact thet Darcy was a popular boy was obvious to all.
این حقیقت که « دارسی» پسر محبوبی بود، برای همه آشکار بود.
The detective missed the clue because it was too obvious.
سرنخ آنقدر واضح بود که کارآگاه به آن توجه نکرد.
تمرین اول: تصویر زیر بیانگر کدامیک از لغات این درس می باشد؟
Picture it
Which of the words studied in this lesson are suggested by the picture ?
etareggaxe
تمرین دوم: جاهای خالی را با هر یک از لغات آموخته شده در این درس پر نمایید.
Fill in the Blanks
Place one of the new words in each of the blanks below.
1. Most people agree that he was a ………… looking man because of the long red beard.
2. Chuck’s reason for quitting his job was…………؛ he was not being paid.
3. The answer to the question was so ………… that everyone knew it.
4. The ………… tennis player would never make the Olympic squad.
5. She was ………… to take on any more responsibilities at work.
6. People often tend to ………… stories they hear.
7. The bank is kept under very tight ………… .
8. Because the box was so ………… it took two men to lift it.
9. Even though he was not a professional, the ………… photographer entered the contest.
10. A wide ………… of shows is playing at the concert hall.
11. Mrs. Meyers is a ………… member of the staff.
12. We all hoped that small boat would ………… the storm.