1 complacent /kəmˈpleɪsənt/
از خود راضی، عشرت طلب، تن آسا، خود خشنود
Syn: self-satisfied
She was too complacent to say she was sorry.
او آنقدر از خود راضی بود که نتوانست معذرت خواهی کند.
2 somber /ˈsɑːmbə/
سایه دار، تاریک، غم انگیز، محزون
Syn: gloomy , sadgloomy , sad
He’s feeling very somber because he can’t get a job.
او خیلی احساس افسردگی می کند زیرا نمی تواند کاری پیدا کند.
3 debilitate /dɪˈbɪlɪteɪt/
ناتوان کردن، ضعیف کردن
Syn: weaken
He was debilitated by the illness.
بیماری او را ضعیف کرد.
4 impetuous /ɪmˈpet͡ʃʊəs/
بی پروا، تند و شدید
Syn: hasty , rash
Don’t be too impetuous.this is a very important decision.
آنقدر عجول نباش،این تصمیم خیلی مهمی است.
5 occult /ɒˈkʌlt/
از نظر پنهان کردن، مخفی کردن، پوشیده، نهانی، سری،رمزی، مکتوم، اسرار آمیز، مستتر کردن
Syn: secret
He looked for a propitious moment to exhibit his occult abilities.
او در پی لحظه ای مناسب بود تا توانایی های پنهانش را به نمایش بگذارد.
هفته سی و سوم روز دوم
1 discreet /dɪˈskriːt/
با احتیاط، دارای تمیز و بصیرت، باخرد
Syn: careful , cautious , prudent
Be discreet! The plate is very hot.
مراقب باش! بشقاب خیلی داغ است.
2 foment /fəʊˈment/
برانگیختن، پروردن، تحریک کردن
Syn: instigate
In order to foment trouble, they fabricated a deplorable and blatant untruth.
آن ها برای دامن زدن به مشکلات،دروغی رقت انگیز و وقیح از خود ساختند.
3 glean /ɡliːn/
خوشه چینی کردن، این سو آن سو جمع کردن
Syn: gather , collect
The reporters could not glean anything from her servants.
گزارشگران نتوانستند از خدمتکاران او اطلاعات جمع کنند.
4 quarry /ˈkwɒri/
لاشه شکار، شکار، صید، توده انباشته، شیشه الماسی چهارگوش، اشکار کردن، معدن سنگ
Syn: prey
Zebra are quarry for lions.
گورخر شکاری برای شیر است.
5 slovenly /ˈslʌvənli/
شلخته، هردمبیل، نامرتب، ژولیده، لا ابالی
Syn: untidy
I hate a slovenly kitchen.
من از آشپزخانه ی نامرتب متنفرم.
هفته سی و سوم روز سوم
1 abjure /əbˈdʒʊə/
سوگند شکستن، نقض عهد کردن، برای همیشه ترک گفتن، مرتد شدن، رافضی شدن
Syn: h
S
ا
2 reproach /rɪˈprəʊt͡ʃ/
سرزنش، عیب جویی، توبیخ، رسوایی، ننگ، عیب جویی کردن از، خوار کردن
Syn: h
S
ا
3 penitent /ˈpenɪtənt/
توبه کار، پشیمان، تائب، اندوهناک، نادم
Syn: h
S
ا
4 evanescent /ˌiːvəˈnesnt/
محو شونده، ناپایدار
Syn: h
S
ا
5 tantamount /ˈtæntəmaʊnt/
برابر، معادل، هم کف، همپایه، به مثابه
Syn: h
S
ا
هفته سی و سوم روز چهارم
1 propensity /prəˈpensɪti/
تمایل طبیعی، میل باطنی، رغبت، گرایش
Syn: h
S
ا
2 wary /ˈweəri/
بسیار محتاط، با ملاحظه، هشیار
Syn: h
S
ا
3 allay /əˈleɪ/
آرام کردن، از شدت چیزی کاستن
Syn: h
S
ا
4 deter /dɪˈtɜː/
بازداشتن، ترساندن، تحذیر کردن
Syn: h
S
ا
5 connoisseur /ˌkɒnəˈsɜː/
خبره
Syn: h
S
ا