1 confront /kənˈfrʌnt/
روبرو شدن با، مواجهه دادن
Syn: h
S
ا
2 antipathy /ænˈtɪpəθi/
احساس مخالف، ناسازگاری، انزجار
Syn: h
S
ا
3 servile /ˈsɜːvaɪl/
پست، دون، شایسته نوکران، چاپلوس
Syn: h
S
ا
4 volition /vəˈlɪʃn̩/
خواست، اراده، از روی قصد و رضا، از روی اراده
Syn: h
S
ا
5 sojourn /ˈsɒdʒən/
اقامت موقتی، موقتا، اقامت کردن،آدم سیار،ساکن
Syn: h
S
ا
1 austere /ɔːˈstɪə/
سخت، تند و تلخ، ریاضت کش، تیره رنگ
Syn: h
S
ا
2 felicitous /fəˈlɪsɪtəs/
به موقع، بجا، درخور، به هنگام، شایسته، مناسب،سعادت
Syn: h
S
ا
3 halcyon /ˈhælsɪən/
مرغ افسانه ای که دریا را آرام میکند ، ایام خوب گذشته، روز آرام
Syn: h
S
ا
4 tenable /ˈtenəbl̩/
نگاه داشتنی، قابل مدافعه، قابل تصرف
Syn: h
S
ا
5 superfluous /suːˈpɜːflʊəs/
زائد، زیادی، غیر ضروری، اطناب آمیز
Syn: h
S
ا
1 motivate /ˈməʊtɪveɪt/
تحریک کردن، تهییج کردن، دارای انگیزه شده
Syn: h
S
ا
2 rationalize /ˈræʃnəlaɪz/
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن، منطقی کردن
Syn: h
S
ا
3 therapy /ˈθerəpi/
درمان، معالجه، مداوا، تداوی
Syn: h
S
ا
4 nascent /ˈnæsnt/
پیدایش یافته، درحال تولد
Syn: h
S
ا
5 iconoclast /aɪˈkɒnəklæst/
بت شکن
Syn: h
S
ا
1 erudite /ˈeruːdaɪt/
فرجاد، آموزنده، عالم، دانشمند، متبحر، دانشمندانه
Syn: h
S
ا
2 phobia /ˈfəʊbɪə/
نفرت، تنفر، بیزاری، هراس، واهمه، وحشت
Syn: h
S
ا
3 germane /dʒəˈmeɪn/
وابسته، مربوط، منتسب، خویش و قوم
Syn: h
S
ا
4 vertigo /ˈvɜːtɪɡəʊ/
سرگیجه، دوران، دوار سر، چرخش بدور
Syn: dizziness,giddiness
She can’t stand height and always suffered from vertigo.
او نمیتواند ارتفاع رو تحمل کند و همواره از سرگیجه رنج می برده است.
5 conducive /kənˈdjuːsɪv/
موجب شونده، سودمند، مساعد، منجر شونده
Syn: leading,contributing,useful
This is a more conductive atmosphere for studying.
این فضا سرچشمه بهتری برای مطالعه کردن است.