دسته بندی ها
بزن بریم
 

هفته چهل و سوم روز اول

 

1 roster /ˈrɒstə/

صورت، فهرست، وارد صورت کردن، سیاهه نامه ها، سیاهه وظایف

Syn: list,listing;schedule

 

if you look on the duty roster,you’ll see when you’re working

ا اگر نگاهی به لیست کاری بیندازی، زمان کاری خودت را پیدا میکنی.

2 stunted /ˈstʌntɪd /

از رشد بازمانده، جلوی رشدش گرفته شده، مانع شده،کوتاه،زور

Syn: hampered,retarded,impeded

 

A few stunted trees were the only vegetables visible.

چند درخت که از رشد بازماده بودند، تنها پوشش گیاهی قابل مشاهده بود.

3 atrophy /ˈætrəfi/

لاغری، ضعف بنیه، (گیاه شناسی) نقصان قوهه نامیه،لاغرکردن، خشک شدن، لاغر شدن

Syn: wither,decay,denenerate

 

After two months in hospital bed,my leg muscles had atrophied.

بعد از دو ماه خوابیدن در بیمارستان، عضلات پایم تحلیل رفته بود.

4 maim /meɪm/

کسی را معیوب کردن، معیوب شدن، اختلال یا ازکارافتادگی عضوی، صدمه، جرج، ضرب و جرح، نقص عضو، چلاق کردن

Syn: disable,lame,impair, cripple

 

Many children have been maimed for life by these bombs.

بسیاری از کودکان تا آخر عمر با این بمب ها معلول شده بودند.

5 ameliorate /əˈmiːliəreɪt/

بهتر کردن، اصلاح کردن، چاره کردن، بهتر شدن، بهبودی یافتن

Syn: better,modify,improve

 

Foregin aid is badly needed to ameliorate the effects of the drought.

برای اصلاح کردن تاثیرات خشکسالی، شدیدا به کمک های خارجی نیاز است.


هفته چهل و سوم روز دوم

1 cynic /ˈsɪnɪk/

بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون

Syn: pessimist,doubter,skeptic

 

I’m too much of a cynic to belive that he’ll keep his promise.

بیش از آنی بد بین هستم که باور کنم او به قولش عمل کند.

2 unctuous /ˈʌŋkt͡ʃʊəs/

چرب، روغنی، چرب و نرم، مداهنه آمیز

Syn: servile,insincere,flattering

 

I saw his unctuous flattering.

رفتار چاپلوسانه اش را دیدم.

3 benevolent /bəˈnevələnt/

کریم، نیکخواه، خیراندیش

Syn: amiable,charitable,beneficient

 

He was a beneolent old man, he wouldn’t hurt a fly.

او پیرمردی نیکخواه بود که آزارش حتی به مورچه هم نمیرسید.

4 subservient /səbˈsɜːvɪənt/

چاپلوس، پست، تابع، مادون، سودمند، متملق

Syn: submissive,boot-licking,servile

 

The goverment was accused of being subservient to the interests of the rich.

دولت متهم شد که مطیع منافع افراد ثروتمند است.

5 iniquity /ɪˈnɪkwɪti/

بی انصافی، شرارت

Syn: injustice,lawlessness,crime,outrage

 

They fought long and hard against the iniquities of apartheid.

سالیان متمادی و به سختی علیه بی عدالتی های آپارتاید جنگیدند.


هفته چهل و سوم روز سوم

 

1 largess /ˈlɑːdʒəs/

بخشش، دهش، انعام، سخاوت، آزادگی، مساعدت، وسعت نظر، گشاده دستی، بخشیدگی

Syn: generosity,kindness;gift,present

 

The national theater will be the main beneficiary of the millionaire’s largess.

تئاتر ملی،ذی نفع اصلی سخاوت آن میلیونر خواهد بود.

2 criterion /kraɪˈtɪərɪən/

ملاک، میزان، مقیاس، معیار، نشان قطعی، محک، ضابطه

Syn: h measure,norm,yard-stick,test

 

The Health servise should not be judged by financial criteria only.

خدمات بهداشتی نباید فقط بر اساس معیار های مالی مورد داوری قرار بگیرد.

3 repent /rɪˈpent/

اصلاح شدن، توبه کردن، پشیمان شدن، نادم

Syn: feel remorse for;be penitent,be regretful

 

He repented of his sins just hours before he died.

او چند ساعت قبل از مرگش از گناهانش استغفار کرد.

4 mollify /ˈmɒlɪfaɪ/

فرو نشاندن، ارام کردن، نرم کردن، تسکین دادن، خواباندن

Syn: calm down,soothe,tranquilize

 

I tried to mollify her by giving her flowers.

سعی کردم با دادن گل،او را آرام کنم.

5 mercenary /ˈmɜːsɪnəri/

سرباز مزدور، آدم اجیر، پولکی

Syn: money-oriented;covetous,greedy

 

Behind the facede of ostensible benevolence there was a mercenary streak.

در پس آن احسان و نیکو کاری، انگیزه ای مادی وجود داشت.


هفته چهل و سوم روز چهارم

 

1 pariah /pəˈraɪə/

منفور، از طبقه پست در هندوستان

Syn: boycotted,excommunicated,leper

 

His landlord had treated him like a dangerous criminal, a pariah.

صاحبخانه اش مثل یک جانی خطرناک،یک آدم مطرود با او رفتار کرده بود.

2 aloof /əˈluːf/

دور، کناره گیر

Syn: reserved,apart

 

She seemed rather aloof when in she was just shy.

کمی انزواطلب به نظر میرسید در صورتیکه در واقع فقط کمی خجالتی بود.

3 pragmatic /præɡˈmætɪk/

عملی، فعال، واقع بین، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی، کاربسته، عملی، عملگرا

Syn: practical,experience-based,reality-oriented

 

In business,the pragmatic approach to problems is often more successful than an idealistic one.

در تجارت، رویکردی عمل گرایانه به مشکلات اغلب موفق تر از رویکردی آرمانی است.

4 vestige /ˈvestɪdʒ/

نشان، اثر، جای پا، ردیا، ذره، خرده، بقایا

Syn: trace,evidence,sing,indication

 

These old buildings are the last vestiges of a colonial past.

این ساختمان های قدیمی آخرین بقایای گذشته ای مستعمراتی هستند.

5 guise /ɡaɪz/

ظاهر، ماسک، تغییر قیافه، لباس مبدل

Syn: appearance,mien

 

The man who arrived in the guise of drug dealer was actually undercover police officer.

مردی که در هیئت قاچاقچی مواد مخدر آمد در واقع پلیس مخفی بود.