لغات 1100 – هفته 8

هفته هشتم روز اول
1 emaciated /ɪˈmeɪʃɪeɪtɪd/
لاغر، گوشت رفته
Syn: abnormally thin
Mary is a very beautiful, but emaciated girl.
مری،دختر بسیار زیبا اما لاغری است.
2 surge /sɜːdʒ/
موج بلند، موج غلتان، موج خروشان، جريان سريع وغيرعادي، برق موجي از هوا، تشکيل موج دادن، موجداربودن، خروشان بودن، موج زدن
Syn: rush suddenly
Pipe burst and surged the kitchen.
لوله ترکید و آب در آشپزخانه سرازیر شد.
3 tranquil /ˈtræŋkwɪl/
آرام، آسوده، بي جنبش، درحال سکون
Syn: pacific
Try to keep tranquil, there’s no danger.
سعی کن آرام باشی،خطری وجود ندارد.
4 sanctuary /ˈsæŋkt͡ʃʊəri/
جايگاه مقدس، حرم مطهر، بستگاه، مخفيگاه، پناهگاه، تحصين، حق بست نشيني
Syn: temple
We prayed in that sanctuary.
ما در آن جایگاه مقدس نماز خواندیم.
5 ascend /əˈsend/
فرازيدن، بالارفتن، صعود کردن، بلند شدن، جلوس کردن بر
Syn: rise , climb
Inexorably the determined climber began to ascend the Himalayan peak.
کوه پیمای مصمم بی امان شروع به بالارفتن از کوه هیمالیا کرد.
هفته هشتم روز دوم
1 malnutrition /ˌmælnjuːˈtrɪʃn̩/
سو تغذيه، تغذيه ناقص، نرسيدن مواد غذايي
Syn: undernourishment
The little boy suffered from malnutrition
پسر کوچولو از سوء تغذیه رنج می برد.
2 afflict /əˈflɪkt/
رنجورکردن، آزردن، پريشان کردن، مبتلا کردن
Syn: harmful
Europe’s population was afflicted by a virulent plague as the Black Death.
جمعیت اروپا به طاعون مهلکی مبتلا شد که طاعون سیاه نامیده می شد.
3 besiege /bɪˈsiːdʒ/
محاصره کردن
Syn: surround
The lake is besieged by trees.
درخت ها دریاچه را احاطه کرده اند.
4 privation /praɪˈveɪʃn̩/
محروميت، محروم سازي، تعليق مقام، سختي
Syn: deficiency
Albert Schweitzer endured considerable privation as a jungle doctor.
آلبرت شوایتزر به عنوان دکتر جنگل محرومیت قابل ملاحظه ای را تحمل کرد.
5 sinister /ˈsɪnɪstə/
گمراه کننده، بدخواه، کج، نادرست، خطا، فاسد، بديمن، بدشگون، ناميمون، شيطاني
Syn: evil , ominous
The stool pigeon, the detective’s confidant, told him about the sinister plot.
جاسوس،محرم راز کاراگاه،در مورد نقشه ی شوم به او خبر داد.
هفته هشتم روز سوم
1 ubiquitous /juːˈbɪkwɪtəs/
حاضر، همه جا حاضر، موجود درهمه جا
Syn: being everywhere at the same time.
The God is ubiquitous.
خدا همه جا حاضر است.
2 remote /rɪˈməʊt/
دور، پرت، دور دست، جزئي، کم، بعيد، متحرک
Syn: distant
Let’s walk,it’s not remote.
بیا پیاده بریم،خیلی دور نیست.
3 thwart /θwɔːt/
بي نتيجه گذاردن، خنثي کردن، حائل کردن، عقيم گذاردن، مخالفت کردن با، انسداد اريب، کج، در سرتاسر(چيزي) ادامه دادن يا کشيدن
Syn: hinder
Please move your car,you’re thwarting the traffic
لطفا ماشین تان را حرکت دهید.شما برای عبور و مرور مانع ایجاد می کنید.
4 harbinger /ˈhɑːbɪndʒə/
پيشرو، منادي، جلودار، قاصد
Syn: forerunner
Nowrooz is harbinger new year.
نوروز پیام آور سال جدید است.
5 malignant /məˈlɪɡnənt/
بدطينت، خطرناک، زيان آور، صدمه رسان، کينه جو،بدخواه، متمرد، سرکش، (پزشکي)بدخيم
Syn: harmful
The soldier used a malignant weapon.
سرباز سلاح خطرناکی/کشنده ای را بکار برد.
هفته هشتم روز چهارم
1 excruciating /ɪkˈskruːʃɪeɪtɪŋ/
مشقت بار
Syn: agonizing
Her silence was excruciating.
سکوتِ او آزار دهنده بود.
2 respite /ˈrespaɪt/
مهلت، فرجه، امان، استراحت، تمديد مدت، رخصت، فرجه دادن
Syn: interval
She played for 30 minutes without a respite.
او ۳۰ دقیقه بدون استراحت بازی کرد.
3 reverberate /rɪˈvɜːbəreɪt/
پيچيدن، معکوس، طنين انداختن، ولوله انداختن
Syn: reecho
His footsteps reverberated in the empty hall.
صدای قدم های او در سالن پیچید.
4 fretful /ˈfretfəl/
اخمو، ناراحت، جوشي
Syn: irritable
around income tax time fretful faces are ubiquitous.
حول و هوش زمان پرداخت مالیات،چهره های اخمو/کج خلق همه جا حاضر هستند.
5 succumb /səˈkʌm/
از پاي در آمدن، تسليم شدن، سرفرود آوردن
Syn: give way , yield
Besieged by debts, the corporation finally had to succumb to bankruptcy.
سرانجام شرکت که در محاصره ی بدهی ها بود باید تسلیم ورشکستی می شد.
آيا شما هم سوالی داريد؟
سوالات زبان انگليسی خود را در بخش نظرات اين مطلب مطرح کنيد و تا آخر هفته جواب آن را دريافت کنيد.
لطفا با کلیک روی زیر ما را در گوگل محبوب کنید.