آموزش درس 1 کتاب 504 واژه ضروری زبان انگلیسی .
آیا می دانید 504 واژه چیست؟
این کتاب که در داخل و خارج ایران طرفداران بسیاری دارد و ناشران زیادی کتاب آن را چاپ کرده اند، 504 واژه از پرتکرارترین و پرکاربردترین لغات انگلیسی دنیا را در کتابها، مجلات،
مطبوعات، فیلمها و مکالمات روزمره مردم آموزش می دهد. از منابع اصلی آزمونهای زبان کنکورهای کارشناسی ارشد، دکترا و بسیاری از آزمون های دیگر نظیر آزمون های وزارت بهداشت است.
برای افزایش دامنه لغت و درک مطلب آزمونهای بین المللی زبان نظیر IELTS، TOEFL ،MSRT, Tolimo, Telp, GRE و… بی نهایت موثر است.
راهنمای استفاده از دروس سایت:
برای هر کلمه از درس 504، فونتیک و تلفظ صحیح را یاد می گیریم.
جهت شنیدن تلفظ روی علامت پلی جلوی هر کلمه کلیک کنید. برای هر کلمه سه مثال با ترجمه فارسی قرار داده شده تا در مورد آن کلمه 504 واژه ضروری انگلیسی بیشتر یاد بگیرید. همچنین در پایان هر درس 12 کلمه ای شما می توانید تمارین مربوط به آن درس را حل کنید و مهارت خود را مورد سنجش قرار دهید.
Abandon əˈbændən
Desert; leave without planning to come back; quit
ترک کردن – واگذار کردن – رها کردن – دل کندن
When Ali abandoned his family ,the police went looking for him.
وقتی علی خانواده اش را ترک کرد، پلیس به جستجویش پرداخت.
The soldier could not abandon his friends who were hurt in battle.
سرباز نتوانست دوستانش را که در جنگ آسیب دیده بودند، ترک کند.
Because Jon was poor,she had to abandon her idea of going to college.
چون «جان» فقیر بود، مجبور بود فکر رفتن به دانشگاه را کنار بگذارد.
Keen ˈkiːn
Sharp; eager; intense; sensitive
تیز، مشتاق، شدید، حساس
.The butcher’s keen knife cut through the meat
چاقوی تیز قصاب داخل گوشت شد.
.My cat has a keen sense of smell
گربه من حس بویایی قوی دارد.
.Michael’s keen mind pleased all his teachers
ذهن مشتاق «مایکل» تمام معلمانش را خشنود کرد.
Jealous ˈdʒeləs
Afraid that the one you love might prefer someone else; wanting what someone else has
حسود
.A detective was hired by the jealous widow to find the boyfriend who had abandoned her
بیوه زن حسود، کارآگاهی را استخدام کرد تا دوستش را که او را ترک کرده بود ، پیدا کند.
.Although my neighbor just bought a new car I am not jealous of him
با اینکه همسایه ام به تازگی اتومبیل جدیدی خریده است، به او حسادت نمی کنم.
.Being jealous , Mona would not let her boyfriend dance with any of the cheerleaders
چون «مونا» حسود بود، اجازه نمی داد دوست پسرش با هیچ یک از معرکه گیرها برقصد.
Tact ˈtækt
Ability to say the right thing
ملاحظه، عقل، حضور ذهن، تدبیر، نزاکت
. My aunt never hurts anyone’s feeling because she always uses tact
خاله ام هرگز احساسات کسی را جریحه دار نمی کند، چون همیشه تدبیر به کار می برد.
.By the use of tact ,Janet was able to calm her jealous husband
«ژانت» توانست با استفاده از تدبیر، شوهر حسودش را آرام کند.
.Your friends will admire you if you use tact and thoughtfulness
اگر تدبیر و تفکر بکار ببرید، دوستانتان شما را تحسین میکنند.
Oath oʊθ
A promise that something is true; a curse
سوگند به اینکه چیزی درست است، دشنام، سوگند، قسم
.The president will take the oath of office tomorrow
فردا رئیس جمهور سوگند اداری می خورد.
.In court the witness took an oath that he would tell the whole truth
در دادگاه شاهد سوگند یاد کرد که تمام حقیقت را بگوید.
.When Terry discovered that he had been abandoned, he let out an angry oath
وقتی «تری» فهمید که او را ترک کرده اند، از روی عصبانیت دشنام داد.
Vacant ˈveɪkənt
Empty; not filled
خالی، پرنشده، بیکار
.Someone is planning to build a house on that vacant lot
شخصی قصد دارد روی آن تکه زمین خالی یک خانه بسازد.
.I put my coat on that vacant seat
کتم را روی آن صندلی خالی گذاشتم.
.When the landlord broke in, he found that apartment vacant
وقتی صاحب خانه با شکستن در وارد شد، آپارتمان را خالی یافت.
Hardships ˈhɑːrdˌʃɪp
Something that is hard to bear ; difficulty
سختی و دشواری
.The fighter had to face many hardships before he became a champion
جنگجو پیش از آنکه قهرمان شود، مجبور بود با سختی های زیادی روبرو شود.
.Abe Lincoln was able to overcome one hardship after another
«ابی لینکلن» قادر بود بر مشکلات یکی پس از دیگری فائق آید.
On account of hardship, Bert was let out of the army to take care of his sick mother
«بِرت» بدلیل مشکلاتش اجازه یافت ارتش را ترک کند تا از مادر بیمارش مراقبت نماید.
Gallant ˈɡælənt
Brave;showing respect for women
شجاع، کسی که برای خانم ها احترام نشان می دهد، زن نواز
.The pilot swore a gallant oath to save his buddy
خلبان دلیرانه سوگند یاد کرد تا دوستش را نجات دهد.
.Many gallant knights entered the contest to win the princess
شوالیه های شجاع زیادی برای رسیدن به شاهزاده وارد رقابت شدند.
.Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman
«اِد» به قدری برای زنان احترام قائل است که همیشه جای خود را در مترو به خانم ها می دهد.
Data ˈdeɪtə
Facts; information
حقایق، اطلاعات
.The data about the bank rubbery were given to the F.B.I
حقایق مربوط به سرقت از بانک به اف. بی.آی داده شد.
.After studying the data, we were able to finish our report
پس از بررسی اطلاعات، توانستیم گزارشمان را تمام کنیم.
.Unless you are given all the data , you can’t do the math problem
اگر همه ی اطلاعات به شما داده نشود، نمی توانید مسئله ی ریاضی را حل کنید.
Unaccustomed ˌənəˈkəstəmd
Not used to something
به چیزی عادت نداشتن، نا مانوس
.Coming from Alaska, Claude was unaccustomed to Florida’s heat
چون «کلود» اهل آلاسکا بود، به گرمای فلوریدا عادت نداشت.
.The king was unaccustomed to having people disobey him
پادشاه به داشتن مردمی که از او سرپیچی کنند، عادت نداشت.
.Unaccustomed as he was to exercise, Vic quickly became tired
چون «ویک» به نرمش عادت نداشت، سریع خسته شد.
Bachelor ˈbæt͡ʃələr
A man who has not married
مردی که ازدواج نکرده است، مجرد
.My brother took an oath to remain a bachelor
برادرم قسم خورد که مجرد باقی بماند.
.In the movie the married man was mistaken for a bachelor
در فیلم، مرد متأهل با فردی مجرد اشتباه گرفته شد.
.Before the wedding,all his bachelor friends had a party
پیش از مراسم عروسی، تمام دوستان مجردش یک مهمانی برگزار کردند.
Qualify ˈkwɑːləˌfaɪ z
Become fit; show that you are able
صلاحیت داشتن، واجد شرایط بودن، تعیین کردن
.I am trying to qualify for the job that is now vacant
سعی می کنم برای شغلی که در حال حاضر بلاتصدی است، واجد شرایط بشوم.
.Since Pauline can’t carry a tune, she is sure that she will never qualify for the girl’s chorus
از آنجا که «پائولین» لحن رسایی ندارد، مطمئن است که هرگز برای گروه کر دختران شایستگی پیدا نخواهد کرد.
.You have to be taller than 5’5” to qualify as a policeman in our town
قد شما باید بیش از 5 فوت باشد تا در شهر ما به عنوان افسر پلیس صلاحیت پیدا کنید.
تمرین اول: تصویر زیر بیانگر کدامیک از لغات این درس می باشد؟
Which of the words studied in this lesson are suggested by the picture ?
tnacav
تمرین دوم :جاهای خالی را با هر یک از لغات آموخته شده در این درس پر نمایید.
:Fill in the Blank
.Place one of the new words in each of the blanks below