Vapor ˈveɪpər
“Moisture in the air that can be seen; fog; mist”
بخار هوا که می توان آن را دید، مه، غبار
Scientists have devised methods for trapping vapor in bottles so they can study its makeup.
دانشمندان برای نگه داشتن بخار داخل بطری روش هایی را طراحی کرده اند که بتوانند ساختار آن را بررسی کنند.
He has gathered data on the amount of vapor rising from the swamp.
او اطلاعاتی راجع به مقدار بخاری که از باتلاق برمی خیزد، جمع آوری کرده است.
A vapor trail is the visible stream of moisture left by the engines of a jet flying at high altitudes.
مسیر بخار عبارت است از جریان قابل رؤیتی از رطوبت که از موتورهای جتی که در ارتفاعات بالا پرواز می کنند، بر جای می ماند.
Eliminate əˈlɪməˌnet
“Get rid of; remove; omit”
رها شدن از، برداشتن، حذف کردن
When the railroad tracks are raised, the danger of crossing will be eliminated.
وقتی ریل راه آهن بالا برده می شود، خطر تصادف رفع می شود.
When figuring the cost of a car,don’t eliminate such extras as air conditioning.
هنگام محاسبه قیمت یک اتومبیل، لوازم اضافی مثل دستگاه تهویه هوا را حذف نکنید.
If we were to eliminate all reclining chairs, no one would fall asleep while watching television.
اگر همه صندلی های راحتی را حذف می کردیم، هیچ کس هنگام تماشای تلویزیون به خواب نمی رفت.
Villainˈ vɪlən
“A very wicked person”
آدم بسیار بدجنس و پست
A typical moving picture villain gets killed at the end.
شخص شرور در پایان یک فیلم معمولی کشته می شود.
The villain concealed the corpse in the cellar.
آدم شرور جنازه را در زیر زمین مخفی کرد
When the villain fell down the well, everyone lived happily ever after.
وقتی فرد پست در چاه افتاد، از آن پس همه با خوشحالی زندگی کردند.
Dense ˈdens
“Closely packed together; thick”
متراکم، غلیظ
The dense leaves on the trees let in a minimum of sunlight.
برگ های ضخیم درختان حداقل نور خورشید را از خود عبور می دهند.
We couldn’t row because of the dense weeds in the lake.
به خاطر انبوه علف های هرز دریاچه نمی توانستیم پارو بزنیم.
His keen knife cut through the dense jungle.
چاقوی تیزش از میان جنگل انبوه راه عبور را باز کرد.
Utilize ˈjuːtəˌlaɪz
“Make use of”
استفاده کردن از
No one seems willing to utilize this vacant house.
به نظر می رسد هیچ کس خواهان استفاده از این خانه ی خالی نمی باشد.
The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the borders.
باغبان مشتاق بود تا از گل های مختلف استفاده کند و آن ها را جهت زیباسازی کردوها با هم ترکیب کند.
Does your mother utilize leftovers in her cooking ?
آیا مادر شما در آشپزی اش از ته مانده های غذایی استفاده می کند؟
Humid ˈhjuːməd
“Moist; damp”
مرطوب، نمناک
It was so humid in our classroom that we wished the school would buy an air conditioner.
هوای کلاسمان آنقدر مرطوب بود که آرزو کردیم مدرسه یک دستگاه تهویه بخرد.
New Yorkers usually complain in the summer of the humid air.
نیویورکی ها معمولاً در تابستان از هوای مرطوب شاکی اند.
Most people believe that the ocean air is quite humid.
بیشتر مردم بر این باورندکه هوای اقیانوس کاملاً مرطوب است.
Theoryˈ θɪri
“Explanation based on thought, observation, or reasoning”
توضیح بر اساس اندیشه، مشاهده یا استدلال، نظریه، فرضیه
Einstein’s theory is really too difficult for the average person to understand.
براستی درک نظریه ی انیشتین برای افراد عادی بسیار دشوار است.
My uncle has a theory about the effect of weather on baseball batters.
عموی من راجع به تاثیر آب و هوا بر توپ زن های بازی بیس بال فرضیه ای دارد.
No one has advanced a convincing theory explaining the beginnings of writing.
هیچ کس نظریه ی متقاعدکننده ای را ارائه نداده است که پیدایش خط را توضیح دهد.
Descend dəˈsend
“Go or come down from a higher place to a lower level”
پایین رفتن یا پایین آمدن از مکانی بالاتر به سطحی پایین تر
If we let the air out of a balloon , it will have to descend.
اگر هوای یک بالن را خالی کنیم، به ناچار پایین می آید.
The pilot, thinking his plane was in peril, descended quickly.
خلبان که فکر می کرد هواپیمایش در معرض خطر است سریعاً فرود آمد.
Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once.
«النور» که می دانست خاطرخواهش پایین پله منتظر است، فوراً پایین آمد.
Circulateˈ sɜːrkjəˌlet
“Go around; go from place to place or person to person”
پخش شدن، از مکانی به مکانی یا از شخصی به شخصی رفتن،گردش کردن
A fan may circulate the air in summer, but it doesn’t cool it.
پنکه در تابستان می تواند هوا را پخش کند اما آن را خنک نمی کند.
My father circulated among the guests at the party and made them feel comfortable.
پدرم در مهمانی میان مهمان ها حرکت می کرد تا آن ها احساس راحتی کنند.
Hot water circulated through the pipes in the building, keeping the room warm.
آب داغ از میان لوله های ساختمان پخش می شود و اتاق را گرم نگه می دارد.
Enormous əˈnɔːrməs
“Extremely large; huge”
بی نهایت بزرگ، عظیم
The enormous crab moved across the ocean floor in search of food.
خرچنگ عظیم الجثه ای در جستجوی غذا، کف اقیانوس از این سو به آن سو حرکت می کرد.
Public hangings once drew enormous crowds.
اعدام های عمومی زمانی اجتماعات عظیمی را به سوی خود جلب می کرد.
The gallant knight drew his sword and killed the enormous dragon.
شوالیه دلیر شمشیرش را کشید و اژدهای غول پیکر را کشت.
Predict prəˈdɪkt
“Tell beforehand”
از پیش گفتن، پیش گویی کردن
Weathermen can predict the weather correctly most of the time.
هواشناسان بیشتر اوقات می توانند به درستی هوا را پیش بینی کنند.
Who can predict the winner of the Super Bowl this year ?
چه کسی می تواند برنده ی جام برتر امسال را پیش بینی کند؟
Laura taught she could predict what I would do, but she was wrong.
«لورا» فکر می کرد می تواند پیش بینی کند من چه کار خواهم کرد اما اشتباه می کرد.
Vanishˈ vænɪʃ
“Disappear; disappear suddenly”
محو شدن، ناگهان ناپدید شدن
Even in California the sun will sometimes vanish behind a cloud.
حتی در کالیفرنیا گاهی اوقات خورشید پشت ابری ناپدید می شود.
Not even a powerful witch can make a jealous lover vanish.
حتی یک جادوگر قدرتمند نمی تواند یک عاشق حسود را غیب کند.
Give him a week without a job and all his money will vanish.
یک هفته به او مهلت بده بیکار باشد و همه پول هایش ناپدید خواهد شد.
تمرین اول: تصویر زیر بیانگر کدامیک از لغات این درس می باشد؟
Picture it
Which of the words studied in this lesson are suggested by the picture ?
tciderp
تمرین دوم: جاهای خالی را با هر یک از لغات آموخته شده در این درس پر نمایید.
Fill in the Blanks
Place one of the new words in each of the blanks below.
1. If we have one more hot, ………… day , you will be able to persuade me to move to Alaska.
2. In the show the magician waved his hand to make a lady ………… .
3. The hair on his head was so ………… a special pair of scissors was used to thin it.a
4. Since he has passed all his subjects, I will ………… that he will graduate.
5. The ………… in the movie was played by an actor who was able to look mean.
6. ………… rose out of the valve on top of the steam engine.
7. The basketball player was ………… ; he could practically drop the ball through the hoop.
8. What ………… can you suggest to explain frequent changes in women’s clothing ?
9. Why don’t you ………… all the space on that page ?
10. Sooner or later the elevator will ………… and we’ll be able to go up.
11. I heared a doctor on a television show say that if we ………… one slice of bread each day, we’ll lose weight.
12. Copies of some magazines are so scarce, the librarian won’t allow them to ………… .