دسته بندی ها
بزن بریم

 

 

Postpone postˈpoʊn

“Put off to a later time; delay”

به زمان دیگری موکول کردن، به تأخیر انداختن، به تعویق انداختن

The young couple wanted to postpone their wedding until they were sure the could handle the burdens of marriage.

زوج جوان می خواستند ازدواجشان را تا وقتی مطمئن شوندکه می توانند بار ازدواج را بر دوش بکشند به تاخیر اندازند.

I neglected to postpone the party because I thought everyone would be able to come.

من فراموش کردم مهمانی را به وقت دیگری موکول کنم، زیرا فکر می کردم همه می توانند بیایند.

The supermarket’s owner planned to postpone the grand opening until Saturday.

صاحب سوپر مارکت در نظر داشت مراسم بزرگ افتتاحیه را تا شنبه به تعویق اندازد.

 

 

Consent kənˈsent

Agree; give permission or approval”

موافقت کردن، اجازه یا رضایت دادن

My teacher consented to let our class leave early.

معلم من موافقت کرد دانش آموزان کلاس را زود ترک کنند.

David would not consent to our plan.

«دیوید» با طرح ما موافقت نمی کرد.

The majority of our club members consented to raise the dues.

اکثریت اعضاء باشگاه ما با افزایش حق عضویت موافقت کردند.

 

 

Massive ˈmæsɪv

” Big and heavy; large and solid; bulky”

بزرگ، سنگین، درشت و توپر، حجیم

The boss asked some employees to lift the massive box.

رئیس از چند کارمند خواست جعبه ی حجیم را بلند کنند.

From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.

«ویلی» با بلند کردن وزنه، ماهیچه های بازویش را حجیم ساخته بود.

The main building on the campus was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.

ساختمان اصلی محوطه ی دانشگاه آنقدر بزرگ بود که در ابتدا دانشجویان جدید برای پیدا کردن راهشان مشکل داشتند.

 

 

Capsule ˈkæpsəl

“A small case or covering”

جعبه یا روکش کوچک

The small capsule contained notes the spy had written after the meeting.

جعبه ی کوچک حاوی یادداشت هایی بود که جاسوس پس از جلسه نوشته بود.

A new, untested medicine was detected in the capsule by the police scientists.

داروی جدید آزمایش نشده ای توسط دانشمندان پلیس در جعبه کشف شد.

He explored the space capsule for special equipment.

او جعبه ی فضایی را جهت تجهیزات خاص مورد بررسی قرار داد.

 

 

Preserve prəˈzɝːv

“Keep from harm or change; keep safe; protect”

از تغییر یا آسیب دور نگه داشتن، سالم نگه داشتن، محافظت کردن

The lawyers wanted to preserve the newest reforms in the law.

وکلا می خواستند جدیدترین اصلاحات قانونی را حفظ کنند.

Farmers feel that their rural homes should be preserved.

کشاورزان احساس می کنند که باید از خانه های روستایی شان محافظت شود.

The outfielder’s records are preserved in the Baseball Hall of Fame.

رکوردهای «هانک آرون» در تالار شهرت بیس بال نگهداری می شود.

 

 

Denounce dəˈnaʊns

“Condemn in public; express strong disapproval of”

آشکارا محکوم کردن، ابراز نارضایتی شدید کردن

The father denounced his son for lying to the district attorney.

پدر، پسرش را به خاطر دروغ گفتنش به بازپرس بخش سرزنش کرد.

Some people denounce the government for probing into their private lives.

بعضی از مردم دولت را به خاطر تحقیق پیرامون زندگی خصوصی شان، محکوم می کنند.

The consumer advocate denounced the defective products being sold.

«رالف نادر» طرفدار مصرف کنندگان، فروش محصولات معیوب را محکوم کرد.

 

 

Unique juːˈniːk

“Being the only one, having no similar”

برابر یا شبیه ندارد، در نوع خود تک است، منحصر بفرد، بی همتا

Going to Africa was a unique experience for us.

رفتن به آفریقا برای ما تجربه ای بی نظیر بود.

The inventor developed a unique method for making ice cream.

مخترع، روش منحصر به فردی برای ساختن بستنی ابداع کرد.

Albie has a unique collection of stamps.

«آلبی» مجموعه بی نظیری از تمبرها دارد.

 

 

Torrent ˈtɔːrənt

“Any violent, rushing stream; flood”

هر جریان خروشان و خشن، سیلاب

A massive rain was coming down in torrents.

باران سنگینی به صورت سیلاب در حال باریدن بود.

In the debate a torrent of questions was asked.

دربحث، سیلی از سوال پرسیده شد.

After trying to defraud the public, Lefty was faced with a torrent of charges.

« لفتی» پس از تلاش برای کلاه برداری از مردم، با سیلی از اتهام مواجه شد.

 

 

Resent rəˈzent

“Feel injured and angered at (something)”

از چیزی احساس آزردگی خاطر یا عصبانیت کردن

Bertha resented the way her husband treated her.

«برتا» از نحوه ی رفتار دوست پسرش رنجیده شد.

The earthquake victim resented the poor emergency care.

قربانی زلزله از مراقبت های اضطراری ضعیف آزرده خاطر شد.

Columbus resented the fact that his crew wanted to turn back.

«کریستف کلمب» از این حقیقت که خدمه اش می خواستند برگردند، تنفر داشت.

 

 

Molest məˈlest

“Interfere with and trouble; disturb”

مزاحم شدن و اذیت کردن، آزار دادن

My neighbor was molested when walking home from the subway.

همسایه ام وقتی از مترو به خانه بازمی گشت، مورد اذیت قرار گرفت.

The gang did a thorough job of molesting people in the park.

اراذل و اوباش کاملاً مردم را در پارک آزار دادند.

Lifeguards warned the man not to molest any of the swimmers.

نجات غریق ها به آن مرد هشدار دادند که برای هیچ یک از شناگران مزاحمت ایجاد نکند.

 

 

Gloomy ˈɡluːmi

“Including much; covering completely”

تاریک، کم نور، با روحیه پایین

My cousin was gloomy because his best friend had moved away.

پسر دایی ام غمگین بود زیرا بهترین دوستش رفته بود.

The reason Doris wasn’t popular was that she always had a gloomy appearance.

دلیل اینکه «دوریس» محبوب نبود این بود که او همیشه ظاهری دلگیر داشت.

Jones Beach is not so beautiful on a gloomy day.

ساحل«جونز» در یک روز دلگیر خیلی قشنگ نیست.

 

 

Unforeseen ˌənfɔːrˈsiːn

“Not known beforehand; unexpected”

از قبل نامعلوم، غیرمنتظره، پیش بینی نشده

We had some unforeseen problems with the new engine.

مشکلات پیش بینی نشده ای با موتور جدید داشتیم.

The probe into the congressman’s finances turned up some unforeseen difficulties.

تحقییق پیرامون امور مالی عضو کنگره، مشکلات پیش بینی نشده ای به همراه داشت.

The divers faced unforeseen trouble in their search for the wreck.

غواصان در جستجو برای لاشه ی کشتی، با مشکل غیر منتظره ای روبرو شدند.

 

 

تمرین اول: تصویر زیر بیانگر کدامیک از لغات این درس می باشد؟

Picture it

Which of the words studied in this lesson are suggested by the picture ?

denoptsop

 

تمرین دوم: جاهای خالی را با هر یک از لغات آموخته شده در این درس پر نمایید.

Fill in the Blanks

Place one of the new words in each of the blanks below.

1. We have tried for over 200 years to ………… the United States Constitution.

2. The ………… weather predictions upset him.

3. Will Karen consent to having her baby picture published in the school newspaper ?

4. I found a ………… collection of old books in the attic.

5. Dave knew that if he mistreated her, she would ………… it.

6. The president ………… the criminal activities that were going on.

7. Lori feared that if she walked the streets, she would be ………… .

8. Owning a house created unforeseen difficulties.

9. The new movie invited a ………… of disapproval.

10. A telephone call told us that the employees picnic was ………… until next week.

11. The ………… was filled with records of the past.

12. It was a ………… job for just one person to unload the big truck.