دسته بندی ها
بزن بریم

 

Excel ɪkˈsel

“Be better than; do better than”

برتری داشتن، بهتر بودن از

Because he was so small, Larry couldn’t excel in sports.

« لاری » نتوانست در ورزش برتری پیدا کند، زیرا خیلی کوچک بود.

At least Hannah had the security of knowing that she excelled in swimming.

« حنا » حداقل با خاطر جمعی می دانست که در شنا کردن برتری دارد.

Clarence Darrow wanted to become a prominent lawyer, but he felt that he must first excel in the study of history.

« کلارنس دارو » می خواست که یک وکیل برجسته شود، اما احساس کرد که ابتدا باید در مطالعه ی تاریخ برتری یابد.

 

 

Feminine ˈfemənən

“Of women or girls”

زنانه، مؤنث

When my sister wants to look feminine she changes from dungarees into a dress.

وقتی که خواهرم می خواهد قیافه خانم ها را داشته باشد، لباس کارش را با یک پیراهن عوض می کند.

Aunt Sarah can always be counted on to give the feminine viewpoint.

برای ارائه یک دیدگاه خانمانه همیشه میتوان روی عمه سارا حساب باز کرد.

My brother is ashamed to cry at a sad movie because people might think he is behaving in a feminine manner.

برادرم خجالت می کشد موقع دیدن یک فیلم غمناک گریه کند، چون مردم ممکن است فکر کنند رفتارش مثل خانم هاست.

 

 

Mount ˈmaʊnt

“Get up on”

سوارشدن، بالا رفتن از

Congressman Gingrich mounted the platform to make his speech.

« گینگریچ » نماینده ی کنگره برای ایراد سخنرانی از سکو بالا رفت.

The watchman mounted the tower to see if there were any people in the vicinity.

نگهبان از برج بالا رفت تا ببیند آیا کسی در آن حوالی هست یا نه.

My sister couldn’t mount the horse so they gave her a pony.

خواهرم نتوانست سوار اسب شود، از این رو به او یک کره اسب دادند.

 

 

Compete kəmˈpiːt

“Try hard to get something wanted by others; be a rival”

تلاش سخت برای بدست آوردن چیزی که دیگران هم خواهان آن هستند، رقابت کردن

The former champion was challenged to compete for the tennis title.

قهرمان سابق برای رقابت کسب مقام قهرمانی تنیس به چالش کشیده شد.

The runner was reluctant to compete in front of his parents for the first time.

دونده مایل نبود که برای اولین بار در برابر والدینش مسابقه بدهد.

When the amateur became a pro he had to compete against better men.

وقتی بازیکن آماتور یک بازیکن حرفه ای شد مجبور شد که با افراد بهتری رقابت کند.

 

 

Dread ˈdred

“Look forward to with fear; fear greatly; causing a great fear”

با ترس چشم انتظار چیزی بودن، خیلی ترسیدن، خیلی ترساندن

The poor student dreaded going to school each morning.

دانش آموز ضعیف هر روز صبح از رفتن به مدرسه وحشت داشت.

He had a dread feeling about the challenge he was about to face.

او از مبارزه ای که در پیش رو داشت، احساس ترس می کرد.

I dread going into that deserted house.

من از رفتن به آن خانه ی متروکه هراس دارم.

 

 

Masculine ˈmæskjələn

“Of man; male”

مردانه، مذکر

The boy became more masculine as he got older.

هرچه آن پسر بزرگتر می شد، مردانگی اش بیشتر می شد.

It is undeniable that his beard makes him look masculine.

مسلم است که ریشهایش او را مثل مردها جلوه می دهد.

The girls liked Jerry because of his masculine ways.

دخترها « جری » را به خاطر رفتارهای مردانه اش دوست داشتند.

 

 

Menace ˈmenəs

“Threat”

تهدید

Irv’s lack of respect made him a menace to his parents.

بی احترامی « ایرو » برای والدینش تهدیدی بود.

The torrents of rain were a menace to the farmers crops.

سیل باران برای محصولات کشاورز یک تهدید بود.

Sergeant Foy’s raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.

زبان خشونت آمیز گروهبان« فوی» تهدیدی برای اعتبار تمام اداره ی پلیس بود.

 

 

Tendency ˈtendənsi

“Leaning; movement in a certain direction”

گرایش، حرکت بسوی خاص ، تمایل

My algebra teacher has a tendency to forget the students’ names.

معلم جبر من این گرایش را دارد که نام دانش آموزانش را فراموش می کند.

His tendency was to work hard in the morning and then to take it easy in the afternoon.

او گرایش داشت که صبح ها سخت کار کند و بعد از ظهرها استراحت کند.

The tendency in all human beings is to try to survive.

گرایش همه انسان ها این است که تلاش کنند زنده بمانند.

 

 

Underestimate ˈʌndəˈrestəˌmet

“See too low a value, amount, or rate”

دست کم گرفتن

I admit that I underestimated the power in the bulky fighter’s frame.

اعتراف می کنم که نیروی استخوان بندی مبارز غول پیکر را دست کم گرفتم.

Undoubtedly the boss underestimated his employee’s ability to work hard.

بی تردید رئیس، توانایی کارمندش را در سخت کار کردن دست کم گرفت.

The value of our house was underestimated by the least two thousand dollars.baby.

قیمت خانه ما حداقل دو هزار دلار کمتر برآورد شد.

 

 

Victorious vɪkˈtɔːriəs

“Having won a victory; conquering”

پیروز، فاتح

Playing in New Jersey, the Giants were victorious two years in a row.

غول ها با بازی درنیوجرسی، دو سال پیاپی پیروز شدند.

Terry faced the challenge with the bad attitude that he couldn’t be victorious.

« تری » با این نگرش غلط که نمی تواند برنده شود، با آن چالش مواجه شد.

Our girl’s volleyball squad was victorious over a taller team.

تیم والیبال دختران ما بر تیم بلند قدتری پیروز شد.

 

 

Numerous ˈnuːmərəs

“Very many; several”

بسیار زیاد، متعدد

Critics review numerous movies every week.

منتقدان هرهفته فیلم های متعددی را بررسی می کنند.

Dr.Fischer had resisted accepting money from the poor woman on numerous house calls.

دکتر « فیشر » از پذیرفتن پول زن فقیر در چند ویزیت خانگی خودداری کرده بود.

The debator used numerous documents to back up his statements.

مناظره کننده برای اثبات گفته هایش از مدارک زیادی استفاده کرد.

 

 

Flexible ˈfleksəbl̩

“Easily bent; willing to yield”

تاشو، انعطاف پذیر

The toy was flexible, and the baby could bend it easily.

اسباب بازی انعطاف پذیر بود وکودک به راحتی می توانست آن را خم کند.

Remaining flexible. Nick listened to arguments from both sides.

« نیک » با نرمش به استدلالات هر دو طرف گوش داد.

A mouse’s flexible body allows it to squeeze through narrow openings.

بدن انعطاف پذیر یک موش به او این اجازه را می دهد تا با فشار از میان شکاف های باریک عبور کند.

 

 

تمرین اول: تصویر زیر بیانگر کدامیک از لغات این درس می باشد؟

Picture it

Which of the words studied in this lesson are suggested by the picture ?

suoirotciv

زبان رمزی vtacan

تمرین دوم: جاهای خالی را با هر یک از لغات آموخته شده در این درس پر نمایید.

Fill in the Blank

Place one of the new words in each of the blanks below.

1. The massive tree on the corner was a ………… of traffic.

2. At parties, the shy girl would ………… being asked to dance.

3. My uncle has a ………… to repeat the same story over and over again.

4. The modest man used to ………… his own strength.

5. No person can ever ………… in all things he does.

6. Being ………… is far better than being stubborn.

7. We went to the beach on ………… occasions last summer.

8. Playing with dolls is traditionally a ………… pastime.

9. Only the brightest students were invited to ………… for the prize.

10. Carole was ten years old before her parents finally let her ………… a horse.

11. The amateur tennis player completed many matches without being ………… .

12. When Stuart started growing a mustache, it was obvious he was becoming more ………… .